اگر.......

«نمی گویم فراموشم مکن هرگز،ولی گاهی به یاد آور، رفیقی را که می دانی نخواهی رفت از یادش.»

 

خواستم که بگویم زندگی تنها با او معنا می یابد.بگویم که بدون او هیچم.بگویم که دلم اسیر اوست.اما .....

هیچ نگفتم جز کلمه ی تکراری «دوستت دارم» و او..... باور نکرد عمق احساس مرا.

با خدا عهد بستم که بار دیگر که او را دیدم به او بگویم از تو دلگیرم،ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو می میرم!!!!!!!!!!

«من اگر اشک به دادم نرسد ، می شکنم.اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم.بر لب کلبه ی محصور وجود، من اگر در این خلوت خاموش سکوت، اگر از یاد تو یادی نکنم، می شکنم.اگر از هجر تو آهی نکشم ، تک و تنها ،به خدا می شکنم ، می شکنم.»