خنده دار!!!!

۱_ ترکه تو توالت غش می کنه وقتی به هوش میاد میگه : من کیم... اینجا کجاست... کی منو ریده؟!!!

۲_ تف به مرامت عوضی............     برنامه امشب سینماهای تهران و شهرستانها...!!!

۳_ به ترکه میگن نظرت در مورد گل چیه؟ میگه : خیلی خوبه... خوش بو... قشنگه... همانظور که خدا در قرآن می فرماید : گل هوالله احد!!!

 

ـ۴ ترکه میره ته استخر تا میاد بالا میگه کاشی کاره عجب نفسی داشته!!!

 

۵_ آیا می دانید معنای کلمه EHHMM که کاربرد زیادی در w.c دارد چیست؟؟ E : انرژی H : هسته ای H : حق M : مسلم M : ماست !!!

۶_ وقتی دلتنگی...

وقتی عاشقی...

وقتی بی کسی...

وقتی نداری...

وقتی بی پولی...

هیچ کس نمی فهمه!

ولی کافیه یک بار بگوزی همه می فهمن!!!

 

 

 

 

 

نظرات 21 + ارسال نظر
غریبه آشنا دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:41 ق.ظ

ایول نوشین ؛ آخرش بود من که حال کردم
همیشه موفق و پایدار باشی
من که منظور اون آف ها رو نفهمیدم
یا علی

قابل نداشت.مرسی.کدوم اف ها؟

من دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:10 ق.ظ

من از مطالبی که نوشتی خیلی شرمنده ام. اگه میشه لطف کنی از الفاظ رکیک استفاده نکنی ممنون شما میشم .اینها همه حرف قشنگ.گل و بلبل عشق و صفا و دوستی و محبت .... شرمنده شما عباس

این همه از عشق و محبت و صفا و صمیمیت نوشتم چی شد؟فقط طرفی رو که داشت این مطالب رو می خوند بردم توی فکر و همه ی غم هاشو تازه کردم.می خوام حد اقل ۱ بار هم که شده مردم رو بخندونم!!!!!!!!

hitler دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:11 ب.ظ

وقتی منتظر یه چیز باشی ذره ذره زجر میکشی!
ممکنه اومدنش کمی طول بکشه اما تو باز چشم به راهی!
ممکنه بیاد ولی با خبرهای بد اما تو بازهم چشم به راهی!
ممکنه اصلا نیاد اما تو بازهم چشم به راهی!
چشم به جاده ای ناپیدا !
اگر نیاد زجرت به ابدیت پیوند میخوره !
پس چرا منتظری؟
چرا ؟

به خاطر دل خودم چشم به راهشم.که زنده بمونم.فقط به امید دیدنش هنوز هستم.وگرنه ..............!!!!!!!!!!

مهدی سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:13 ق.ظ http://1356-kermanshah.blogsky.com/

سلام
خوبی . چه خبر - از اینکه همیشه میای و به من سر میزنی واقعا خوشحال می شم بابت این که من نمیام بهت سر بزنم واقعا جای معذرت خواهی داره - خودت دیدی که جدیدا چقدر دیر به دیر آپ می کنم باور کن اینقدر سرم شلوغه و گرفتارم که نگو اگه چند رز پیش هم آپ کردم فقط به خاطر تو بود و گرنه خدا می دونست کی آپ می کردم - بازم ازت ممنونم که لطف می کنی و با نظرای قشنگت منو دلگرم می کنی
موفق باشی به امید دیدار

سلام.مرسی.سلامتی.اشکال نداره.درکت می کنم.خواهش می کنم.قابلی نداشت!!!!!!بای!!!!!!

غریبه آشنا چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:05 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام چه طوری ؟
دارم روی وبلاگت کار میکنم ؛ فقط مشکل امتحاناتم هست ؛ سعی میکنم زود بهت
تحویلش بدم
یه کارایی کردم
داره قشنگ میشه
موفق باش
یا علی

سلام.مرسی.دستت درد نکنه.حالا نمیخواد زیاد به خودت فشار بیاری!امتحانات مهم ترن!من عجله ای ندارم.ببین می خوام یه جوری باشه که بترکونمااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!

hitler چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:27 ب.ظ

تو که میدونی تو جاده ی عشق چیزی جز حسرت و شکست
وجود نداره چرا باز به پا به این جاده گذاشتی؟

نمی دونم.بسکی خنگم!!!!!!!!!

غریبه آشنا جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
قول میدم خیلی خوشگل بشه
آره بد جوری دیوونش شدم
یا علی

سلام.دستت درد نکنه.
واااا...........ی!!!!!!!!تو عاشق شدی؟نگی جایی!!!!!!!!!

[ بدون نام ] جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:00 ب.ظ http://www.hossein9656.blogsky.com

از تو بهترم با این جوکای مسخرت که همشون تکراریه

سلامت کو؟چته بابا؟
ببین نذار دهنم باز بشه.دهن من به راحتی باز نمیشه ولی اگه باز شد بستنش کار حضرت فیله!!!!!!!!!!!!!!احترام خودتو نگهدار.
کمتر با این و اون دعوا کن و موقعی که میای تو نت به اعصابت مسلط باش.
باشه اقا حسین.ما همیشه هواتو داشتیم.حتی اگه مطالبت هم تهوع آور بودن! برای دل خوشیت می گفتیم خیلی قشنگه.بازم ادامه بده و از این حرفا.اما تو چی؟
البته اهمیتی نداره.من یکی رو دارم که همیشه پشتمه و هیچ وقت هم نا امید نمیشم.ولی بدون با همین چند کلمه خیلی چیزا ازت فهمیدم.خواست به خودت باشه!!!!!!!!

غریبه آشنا شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:25 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام

هی نوشین ؛ چرا جایی نگم ؛ همه میدونن

منظورم از همه یعنی هر کی که تو فکرش و کنی میدونه

بی خیال

من که ................................................


بازم میام

یا علی

آی کیو!آخه اگه همه بفهمن چه فایده داره!!!!!!!

هیتلر شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 ب.ظ

الماس کربنی است که تحت فشار به این زیبایی و گران بهایی
در آمده فشار زندگی را تحمل کن تا ارزشمند شوی !


ما اینقدر فشار زندگی رو تحمل کردیم که زغال سنگ شدیم.بعد به بنزین تبدیل شدیم و الان داریم می سوزیم و بس.همین!!!!!!!(البته بنزین هم ماده ی ارزشمندیه ولی عمرش داره تموم میشه .مثل من!!!!!!!!!)

saeid.gh شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ب.ظ

--> تا هنگامى که در این سیاره یک کودک نگون بخت باشد، هیچ پیشرفتى در
جهان انجام نگرفته است.

" انیشتین"




خوب.تو چقدر پیام آموزنده می زاری؟خسته نشدی؟!!!!!!!!!

دفتر عشق شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:51 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟ جکهای زیبا و جالبی بود. مرسی از حضورت در دفتر عشق. شاد باشی

سلام.مرسی.خواهش می کنم.قربوونت!!!!!!!

دفتر عشق یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟ عید سعید غدیر رو خدمت شما و خانواده محترم تبریک عرض میکنم. دفتر عشق آپدیت شد و منتظر حضور شما هستم. شاد باشی. یا حق

غریبه آشنا یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

هی ؛ تو کجایی

من منتظرمااااااااااااااااااااااااااااااااااا
آپ کن

یا علی

hitler دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:12 ق.ظ

بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم.
تو دیگری را..... دیگری مرا..... و همه ما تنهاییم .

عجب چیزی بو............د!!!!!!!!!

غریبه آشنا دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:35 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام


عیدت مبارک

مارو نمیبینی خوشی؟

یا علی

سلام.نه بابا.چه خوشی؟امتحان فیزیک داشتم نتونستم بیام!!!!!!!!!!

غریبه آشنا دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام نوشین

اگه تونستی یه سری به من بزن

این دفعه با تموم وجود نوشتم

یا علی

سلام.حتمامیام!!!!!!!

hitler شنبه 23 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:17 ب.ظ

به ترکه می گن با سویس جمله به ساز میگه : من دیگه با هیچی جمله نمی سازم شما دارید از ترک بودن من سویستفاده میکنید

می خندیی........م!

hitler یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ

ye rooz torke mohr nadare namaz bekhoone jash emza mizare!

saeid.gh دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:24 ب.ظ

در بیکرانه زندگی 2 چیز افسونم می کند . آبی آسمان را که می بینم و می دانم که نیست و خدا را که نمی بینم و می دانم که هست

saeid.gh سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:10 ب.ظ

یک بار از من پرسید: تو چرا گناه می کنی؟ من در پاسخش سر به زیر افکندم و چشمهایم را بستم. خدا دست روی سرم کشید و گفت: پس کی توبه می کنی؟ من بیشتر خجالت کشیدم. گفت: من منتظرم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد