دختری هستم که خودم به دختربودنم شک دارم!!!فکر بد نکنید بابا٬از نظر اخلاقی گفتم!!!اصولا از رفتارهای دخترونه بدم میاد و سعی میکنم که کمتر به دخترها شبیه باشم.چون خیلی چندشن(با کمال عذر خواهی از دخترها).به خاطر همین رفقا من رو به اسم پسرونه صدا می زنن!!!
عاشق شهرم هستم و حاضرم به خاطرش هر کاری بکنم!(فقط چون آبادانه!)
اصولا از دوست پسر بدم میادچون پسرا لیاقتشو ندارن.اونهایی هم که دارن٬خیلی زودخودشونو فروختن و براشون متاسفم!!!
ادامه...
چیزها دیدم در روی زمین : کودکی دیدم . ماه را بو می کرد . قفسی بی در دیدم که در آن ، روشنی پرپر می زد . نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت . من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید . ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی دور شبنم بود ، کاسه داغ محبت بود . من گدایی دیدم ، در به درمی رفت آواز چکاوک می خواست و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز
نوشین
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 ساعت 03:26 ق.ظ
http://33x.blogsky.com