باورم نمیشود

 

کاش در کنارم بودی.کاش میتوانستم تو را در اغوشم بگیرم و نوازش کنم....

باورم نمیشود که اینهمه از من دور هستی و فاصله ی بین من و تو بیداد میکند...

کاش میتوانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم...

کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه ی مهربانت بزنم...ای کاش کاش کاش...

دلم بدجور هوای تو را کرده است عزیزم...دلم بدجور در حسرت دیدن تو است عزیزم...

باورم نمیشود این همه فاصله بین من و تو غوغا میکند و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند امواج تنهایی مثل خنجر در قلبهایمان مینشیند...

و ای کاش در کنارم بودی...کاش بودی و دلم را از امید و ارزوهای انباشته شده خالی میکردی...

باورم نمیشد سخت است باور کردنش با نبودنت در کنارم گویا در این دنیا تنهای تنهایم بی کس بی نفس میروم با همان پاهای خسته در جاده ای که به انسوی غروب خورشید ختم شده است...

کاش که تو در کنارم بودی...انگاه دیگر هیچ ارزویی از خدای خویش نداشتم...

سخت است ولی باید در گوشه ای نشست و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من بیایی...

و ای کاش تو در کنارم بودی باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای دلم بد جوری برای تو تنگ است...باورم نمیشود که رفته ای....

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ

خودت میدونی برام سخته فارسی نوشتن اما کارت عالیه

nima پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 06:04 ب.ظ

سلام
خیلی قشنگ بود .

مرسی از لطفت عزیزم

سپهر دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:02 ق.ظ

سلام نوشین جون خیلی خوب دستت درد نکنه
ولی ایکاش میدونستی دوری تو هم برای بعضی ها خیلی سخته سختتر از اونی که نوشتی

سلام عزیز.من فکر نمی کنم دوری من برای کسی سخت و یا حتی مهم باشه!!!!

حسین پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:04 ب.ظ http://hossein9656.blogsky.com

مرسی که به ما هم سر زدی
با تبادل لینکت موافقم

خواهش!!!!!!.باشه لینکت می کنم!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد